نویسنده: عبدالله مرادعلی بیگی( سینا) لنگرودی - ۱۳٩٦/٥/۳٠ خروش موج غمم من به بیکرانه ترین صدای ضجه ی دردم و این شبانه ترین هزارناله ی جان سوز کجا کند تأثیر یکی به گوش دل تو را ز عاشقانه ترین فدای لحظه ی مستی که بی خبر از خویش به کنج میکده اُفتم به بی نشانه ترین به لرزش اندام تو به سینه دل لرزید که باغ پیکرت ای گل ز پرجوانه ترین پنهان نمی کنم به تو من عاشقم هنوز هنوز تو عشق م,بیکرانه ...ادامه مطلب
نویسنده: عبدالله مرادعلی بیگی( سینا) لنگرودی - ۱۳٩٦/٦/٤ به مناسبت سوم شهریورماه ، هفتادوششمین سال گرد یورش ناجوانمردانه متفقین به خاک ایران عزیزمان ای وطن ایران سپنتا خاک مینوی جهان فرفرهنگ تو سرساید به اوج آسمان هرکه بدخواه ی تو شد شد خوارو فانی بیگمان تو بمان ای تربت پاک شهیدان جاودان **** سوم شهریور91 بیگی ( سینا ) لنگرودی ,مناسبت,شهریورماه,هفتادوششمین,ناجوانمردانه,متفقین ...ادامه مطلب
نویسنده: عبدالله مرادعلی بیگی( سینا) لنگرودی - ۱۳٩٦/٦/۱۱ از طواف کعبه ای حاجی تومی جویی کرا ؟ گر خدا جویی خدا را لحظه ای پس برخود آ کعبه ی گِل را چه نسبت باشد آخر با خدا ؟ خانه ی دل کعبه کن نیستی اگر از او جدا بیگی ( سینا ) لنگرودی https://t.me/beigisinalangroudi , ...ادامه مطلب
نویسنده: عبدالله مرادعلی بیگی( سینا) لنگرودی - ۱۳٩٦/٥/٢٤ رفتی و باتو برفت یادت زدل آمد و بگرفت یکی جای تو را از میان کوچه باغ خاطرم شسته باران رد پاهای تو را 11/5/96 بیگی ( سینا ) لنگرودی ,رفتی,باتو,برفت,یادت,زدل ...ادامه مطلب
نویسنده: عبدالله مرادعلی بیگی( سینا) لنگرودی - ۱۳٩٦/٥/٢٦ اززمانی که به تو عاشق و شیدا شده ام درهمه شهر به دلدادگی رسوا شده ام حسن رخسارتو را جلوه ی مهتاب نداشت تا که دیدم رخ تو غرق تماشا شده ام یک چمن لاله و گل دیدم و صد عشوه وناز ولی من عاشق رخسار تو زیبا شده ام دیده ام نرگس افسون گر سرمست تو را مست آن چشم فسون کار فریبا شده ام ازچه پرسید زمن ای بی خبران ازغم عشق که چرا در طلبش غرق تمنا شده ام از پی لاله رخی کو دل و دینم بربود من سودازده سرگشته به صحرا شده ام تا مگر وارهم از خیرگی چشم حسود ره ی پنهان بگرفتم ببرت تا شده ام رفتی ای تازه گل ناز زپیشم تو چرا ب,اززمانی,عاشق,شیدا,شده ...ادامه مطلب
نویسنده: عبدالله مرادعلی بیگی( سینا) لنگرودی - ۱۳٩٦/٥/۸ دوستان راوقت سختی هاست که می باید شناخت گر نباشد همدلی پس دوستی ازبهرچیست لاف دوستی می زند هر نارفیق وقت خوشی دوست آنست که همه دم با خیال دوست زیست 8/5/92 بیگی ( سینا ) لنگرودی ,دوستان,راوقت,سختی,هاست,باید,شناخت ...ادامه مطلب
نویسنده: عبدالله مرادعلی بیگی( سینا) لنگرودی - ۱۳٩٦/٥/۱٠ دلم تنگ است بانو با که گویم بگو درمان درد م از که جویم ؟ علاج درد من یک بوسه ی توست بیا چون گل تو را هردم ببویم به دور از ساقی چشمان مستت خماری می کشم بشکست سبویم نبود یکدم دلم فارغ زیادت همیشه بوده وصلت,بانو,گویم ...ادامه مطلب
نویسنده: عبدالله مرادعلی بیگی( سینا) لنگرودی - ۱۳٩٦/٥/۱٢ زاهد چه دهی پند که از می کنم امساک ای بی خبر از خاصیت خون رگ تاک هرکس که خورد جامی از آن آب عطشناک دل می شودش از همه ی رنگ و ریا پاک 12/2/93 بیگی ( سینا ) لنگرودی ,زاهد,امساک ...ادامه مطلب
نویسنده: عبدالله مرادعلی بیگی( سینا) لنگرودی - ۱۳٩٦/٥/۱٦ گلشن ایران که ازعهد کهن رشک رضوان بوده بنگر وای من گشته جولانگاه ی هر زاغ و زغن همتی آخر جوانان وطن 31/3/93 بیگی ( سینا ) لنگرودی از دفتر « ایران وطنم » - انتشارات سمرقند ,گلشن,ایران,ازعهد ...ادامه مطلب
نویسنده: عبدالله مرادعلی بیگی( سینا) لنگرودی - ۱۳٩٦/٤/٢۳ دامن کشان چون بوی گل رفتی کجا ازاین چمن آمد بهار از راه بیا تا گل دمد دشت ودمن رفتی و رفت با تو ببین لبخند شادی از لبم بازآ که تا دست نسیم باز آورد بویت به من ****** هرجا که بود شاخه گلی بی روی تو پژمرده شد گردیده, ...ادامه مطلب
نویسنده: عبدالله مرادعلی بیگی( سینا) لنگرودی - ۱۳٩٦/٤/٢۳ دل چو شد آیینه ی صبح بی غش و زنگار اگر می دمد آفتاب عشق از آن که بینی روز شد هرکه دل آیینه کرد چون صبح روشن بی گمان عاشقی داند دلش خورشید روز افروز شد 10/4/96 بیگی ( سینا ) لنگرودی , ...ادامه مطلب
نویسنده: عبدالله مرادعلی بیگی( سینا) لنگرودی - ۱۳٩٦/٤/٢۳ شب دوشم که ساقی جام می داد پیاپی خوردم و او باز هی داد که تا لایعقل اُفتم در خرابات دوصد جامم که شاید بیش می داد حریفی جز لب ساقی ندیدم زاو بوسه طلب کردم که وی داد مکیدم پس لب لعلش و خوردم از آن می بعد بوسه که ز پی داد سیه مستم چن, ...ادامه مطلب
نویسنده: عبدالله مرادعلی بیگی( سینا) لنگرودی - ۱۳٩٦/٤/٢۳ بس که خون می کند هردم به دلم او زغمش باده در جام زخوناب جگر هست مرا بیگی ( سینا ) لنگرودی , ...ادامه مطلب
نویسنده: عبدالله مرادعلی بیگی( سینا) لنگرودی - ۱۳٩٦/٤/٢۳ بار دیگر درخُم دل ها فتاده می به جوش زود باشد از دل میخانه برخیزد خروش مشت ها سازد گره آن مست رند باده نوش تا بکوبد بر دهان زاهدان دین فروش 24/12/91 بیگی ( سینا ) لنگرودی , ...ادامه مطلب
شده رمضان و بیا دل به سوی یار کنیم توبه از پیروی شیخ ریاکار کنیم به می ناب کنیم نیت روزه به سحر چو غروب شد که به جامی دگرافطار کنیم ****** بیگی, ...ادامه مطلب