همدمی از کس نمی آید در این عالم دمی

ساخت وبلاگ

 

 

همدمی از کس نمی آید در این عالم دمی

یک دمی حتا ندیدم  چون  زیاران همدمی

 

هرکه را  بینی به سودایی زدوستی دم زند

تا بگیرد شاهد مقصودی در آغوش دمی

 

خوار و بی مقدار شد دوستی نمانده همدلی

همدلی گردیده بی ارج و بهاء در آدمی

 

دل ز تنهایی گرفت از درد وغم لبریز شد

دست مهری کو که باشد زخم دل را مرهمی

 

از چه افتاده چنین آدم  فرو از اصل خویش

پس کجا شد آدمیت  خلق و خوی آدمی

 

داد بیدادی ببین گوش فلک کر کرده است

باید از داد و دهش برساخت که از نوعالمی

 

مهربانی پیشه باید  کرد و از کینه حذر

سینه از انفاس مهرباید که چون عیسی دمی

 

همچو بارانی  که بارد رحمتش را برکویر

پس بباران زابرمهرت بر کویر دل نمی

 

مهر بورز وعشق باز و می بخور هردم نشین

پای سروی در کنار یاس و لاله  مریمی

 

از خدا سینا نکرده  آرزویی  غیر این

که دلی هرگز نگردد رنجه از خار غمی

                29/3/94

بیگی ( سینا ) لنگرودی

 

بیگی( سینا ) لنگرودی...
ما را در سایت بیگی( سینا ) لنگرودی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dbeigisinalangroudi4 بازدید : 29 تاريخ : جمعه 20 اسفند 1395 ساعت: 13:44